شیعیان

تقدیم به شیعیان امیرالمومنین (علیه السلام)

شیعیان

تقدیم به شیعیان امیرالمومنین (علیه السلام)

جانشینی پیامبر اکرم( صل الله علیه و آله) و روی کار آمدن خلفا(قسمت دوم)

بسم الله الرّحمن الرّحیم                  اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم

عرض سلام و تحیت خدمت تمامی شیعیان و محبین اهل بیت رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم)

به امید خدا در این مطلب بحث جانشینی بعد از پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) را ادامه می دهیم.

در میان همه ی فرقه های اسلامی این اعتقاد وجود دارد که بعد از پیامبر (صل الله علیه و آله) باید جانشینی برای آن حضرت وجود داشته باشد و زمامداری امور مسلمین را به عهده بگیرد و این امر یک امر عقلی است و با دلایل عقلی ثابت می شود. اما در این که این جانشین چه کسی باید باشد، چه وظایفی دارد، چگونه انتخاب می گردد، چه شئونی دارد و هزاران مسئله ی دیگر سوالاتی است که بیش از هزار سال است در بین فِرَق اسلامی مطرح است.

اصلی ترین دیدگاه هایی که در مورد امامت جامعه ی اسلامی (اختصاصا بعد از رحلت پیامبر) وجود دارد دو مورد است:

۱- وجود امام بعد از پیامبر امری بدیهی و ضروری است اما این امامت و زمامدار را مردم مشخص می کنند و مردم با هرکس بیعت بکنند امام مسلمین می شود. (دیدگاه اهل سنت)

۲- امامت امری الهی است و انتخاب امام بر عهده ی خداوند است و مسلمین مطیع امر خدای تعالی هستند. (دیدگاه شیعه)

در اینجا باید سراغ ویژگی های امام و رهبر جامعه ی اسلامی خصوصا بعد از پیامر اکرم (صل الله علیه و آله) برویم و ببینیم شئون امامت کدام است و آیا مردم قدرت انتخاب چنین فردی با چنین ویژگی هایی را دارند یا خیر.

امام و رهبر جامعه ی مسلمین باید حکمران و سیاستمدار باشد و از عهده ی مسائل قضایی و حل و فصل اختلافات اجتماعی ، دینی، عقیدتی و ... مردم بر آید، به تمامی پرسش های دینی و مکتبی و آموزه های علمی و احکام پاسخ بگوید، راه رسیدن به کمالات انسانی و حقایق معنوی را بداند و خودش طی مسیر کرده باشد، هدایتگر و راهنمای مردم به سوی هدف بعثت انبیا که همان تربیت انسان کامل است باشد و در یک کلام باید تمامی شئون نبوت و ویژگی های پیامبر (به جز دریافت و الاغ وحی) را دارا باشد. بنابر این هرکسی نمی تواند رهبر مسلمین باشد اگر چه مومن یا مسلمان باشد و دارای ویژگی های خوبی هم باشد. مقام امامت واجد تمامی ویژگی های پیامبر منهای دریافت و ابلاغ وحی است. او حجت خدا بر روی زمین و معدن علوم خداوندی و مبیّن و مفسّر احکام شریعت و قرآن، آگاه به تفسیر و تاویل کتاب الله و خود او قرآن ناطق است. اوست که به وسیله او مخلوقات توفیق ارتباط با خداوند می یابند و فیض الهی به دست او بر انسان ها می رسد. و اوست که حق با اوست و او با حق است «یدور معه حیثما دار» و حق برگرد او می چرخد. واضح است که انتخاب چنین شخصی از عهده ی مسلمین خارج است و باید توسط خداوند انتخاب گردد و به وسیله ی پیامبر به اطلاع مردم برسد.

پس چون ویژگی های رهبر و امام جامعه مشخص گردید باید سراغ گزاره های تاریخی برویم وببینیم که آیا چنین کسی با چنین ویژگی هایی بعد از رحلت حضرت وجود داشته و نیز آیا خود پیامبر(صل الله علیه و آله) نیز چنین شخصی را معرفی نموده اند؟ با بررسی اخبار و گزاره های تاریخی مشخص می گردد که چنین شخصی وجود داشته و بار ها توسط رسول گرامی اسلام (صل الله علیه و آله) به مردم معرفی گردیده و جانشینان بعد از او هم توسط خداوند انتخاب گردیده است و او کسی نیست جز نام نامی امیرالمومنین امام علی ابن ابی طالب (علیه السلام).

گفتنی است که علمای اهل سنت چنین مقامات و ویژگی هایی را که برای امام ذکر شد را برای سه خلیفه ی اول قائل نیستند. کتاب "الصحیح من سیره النّبی الاعظم(صل الله علیه و آله)" تالیف علامه سید جعفر مرتضی عاملی جلد های 28 تا 31 توضیحات مفصلی راجع به معرفی امیرالمومنین (علیه السلام) در حجه الوداع دارد و به خواست خدا بحث آینده در مورد این موضوع خواهد بود.

                                       والحمد لله ربّ العالمین

جانشینی پیامبر اکرم( صل الله علیه و آله) و روی کار آمدن خلفا(قسمت اول)

بسم الله الرحمن الرحیم               اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

با عرض سلام خدمت همه ی دوستان عزیز و تمامی شیعیان و محبین اهل بیت پیامبر (صلوات الله علیه واله وسلم)

بحثی که در این یادداشت به امید خدا می خواهم برای عزیزانم مطرح کنم بحثی پیرامون جانشینی وخلافت بعد از رحلت رسول گرامی اسلام می باشد. این که درباره ی خلافت بعد از پیامبر چه برداشت هایی صورت می گیرد و برداشت درست و حق کدام است.

قبل از بیان مطالب لازم می دانم نکته ای را به عرضتان برسانم این که علم کلام بسیاری از تحیرات درونی انسان را حل می کند و نگرانی های اعتقادی انسان را برطرف می سازد. هر مکتبی برای خودش فلسفه و کلامی دارد و عموما این استدلال های کلامی بعد از وقوع رخدادها و حوادث تاریخی به وجود می آیند. بدین صورت که هر مکتبی برای توجیه حوادث و اتفاقات تاریخی خود برای آن ها مبانی و دلایلی ذکر می کند و آن حوادث را تشریح می کند و برای خود مبانی عقیدتی قرار می دهد. برای مثال اهل سنت برای مشروعیت بخشی به اتفاقات بعد از رحلت پیامبر و روی کار آمدن خلفا دلایلی می آورد مثلا می گوید مردم با هر کس بیعت کنند و او را حاکم سازند تبعیت از او مشروعیت دارد و نمی توان علیه او کاری انجام داد.(ان شا الله جواب این ادعا هم در آینده خواهد آمد) بنابر این حوادث تاریخی بر مبانی کلامی تقدم دارد و این تاریخ است که باعث به وجود آمدن کلام می شود.

حدیثی از پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) در منابع شیعه و اهل سنت وجود دارد که:«من مات و لم یَعرف امامَ زمانه مات میتهٌ جاهلیّه» یا بدین صورت «من مات و لیس فی عنقه بیعه مات میته جاهلیّه» یعنی هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد (بر گردنش بیعتی نباشد) به مرگ جاهلیت مرده است.

نکته ای که از این روایت قبل از هر چیز فهمیده می شود این است که اولا وجود امام در جامعه ضرورت دارد. یعنی باید در هر زمانی فردی در جامعه امام و رهبر باشد و تمامی مسلمین اعمال خود را به او ارجاع دهند و به وسیله ی او هدایت یافته و از گمراهی و جهالت نجات یابند.

دومین نکته ای که از این روایت به دست می آید ضرورت شناخت و معرفت امام است.

سومین نکته وجود ویژگی خاصی در امام است که به او قابلیت هدایت کردن می دهد.

چهارمین نکته:امام و شناخت او امری اعتقادی است نه فرعی و فقهی. و اعتقاد به امامت اصلی از اصول دین است که مربوط به اعتقادات خصوصی هر مسلمانی می شود.

پنجمین نکته هم که به دست می آید این که عدم معرفت و شناخت امام مساوی با جاهلیت است. جاهلیت هم عبارت است از پایبندی به اعتقاداتی که هیچ پایه ی الهی و صحیحی نداشته باشد. هر امری که توحیدی نباشد جاهلیت است. کرنش در برابر چیزی که شایستگی تعظیم و پرستش ندارد شرک بوده و جاهلیت است. جاهلیت یعنی کفر و الحاد و پوچ بودن و پایبندی به همان امور پستی که قبل از بعثت پیامبر وجود داشت. بنابر این اهمیت معرفت امام از اینجا روشن می شود که عدم وجود چنین معرفتی با جاهلیت قبل از پیامبر برابر می باشد.

                                   والحمد لله رب العالمین

انتقام خون حسین(علیه السلام) به دست حضرت مهدی(عجل الله فرجه)

بسم الله الرحمن الرحیم               اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم

از اخبار اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) چنین استفاده می شود که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اولاد زاده های قاتلان حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را که به ظلم و ستم پدران و اجداد خویش راضی هستند و به آن افتخار می کنند و از روی نیت و گفتار و عمل با آن ها شریک باشند خواهد کشت.

اما نسبت به قاتلان آن حضرت دلیل قطعی به ما نرسیده که آن ها را زنده می فرماید و از آن ها انتقام می گیرد. اگرچه در روایات بسیاری که درباره ی رجعت وجود دارد آمده است که خداوند عده ای از کفار را زنده می فرماید تا سلطنت آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را ببینند و از آن ها انتقام کشیده می شود و ممکن است قاتلان سیدالشهدا علیه السلام هم جزء آن ها باشند.

از جمله روایاتی که به انتقام گرفتن از قاتلین امام حسین(علیه السلام) تصریح دارد روایتی است که از ابوحمزه ی ثمالی نقل می کند که: از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم:یابن رسول الله! مگر شما ائمه همه «قائم» نیستید؟ فرمود: بلی. عرض کردم: پس چرا فقط امام زمان (علیه السلام) را «قائم» نامیده اند؟ فرمود:«چون جدم امام حسین (علیه السلام) شهید گردید فرشتگان به درگاه الهی نالیدند و گفتند: پروردگارا! آیا قاتلین بهترین بندگانت و زاده ی اشرف برگزیدگانت را به حال خود وا می گذاری؟ خداوند به آن ها وحی فرستاد که ای فرشتگان من! آرام گیرید به عزت و جلالم سوگند از آن ها انتقام خواهم گرفت هرچند بعد از گذشت زمان ها باشد. آن گاه پروردگار عالم امامان از اولاد سیدالشهدا(علیه السلام) را به آن ها نشان داد و فرشتگان مسرور و شاد گشتند. یکی از آن ها ایستاده بود و نماز می خواند خداوند فرمود:«بذلک القائم انتقم منهم» یعنی به این قائم از آن ها انتقام می گیرم.»

منبع: کتاب ۱۰۰ پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تالیف آقای علیرضا رجالی تهرانی.


مهدی موعود در سایر مذاهب و کتب آسمانی

بسم الله الرّحمن الرّحیم                 اللّهمّ صلّ علی محمّد و ءال محمّد و عجّل فرجهم

با سلام. در مطلب قبل به کلیات موضوع مهدویت اشاره شد. امروز به یاری خداوند به موضوع مهدویت در  کتب و سایر مذاهب می پردازیم. لازم به ذکره که مطالب نوشته شده  از کتاب ۱۰۰ پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (عجل الله فرجه) نوشته ی علیرضا رجالی تهرانی تقدیم می شود.

۱-منابع زرتشت:در «زند» که کتاب مذهبی زرتشتیان است در باره ی انقراض اشرار و وراثت صالحین آمده است:«لشگر اهریمنان با ایزدان دائم در روی خاکدان محاربه و کشمکش دارند و غالبا پیروزی با اهریمنان باشد. اما نه به طوری که ایزدان را محو و منقرض سازند. چه در هنگام تنگی از جانب «اورمزد» که خدای آسمان است به ایزدان که فرزندان اویند یاری می رسد و محاربه ایشان۹۰۰۰سال طول می کشد آنگاه پیروزی بزرگ از آن ایزدان می شود و اهریمنان را منقرض می سازند و تمام اقتدار اهریمنان در زمین است و در آسمان راهی ندارند و بعد از پیروزی ایزدان و برانداختن تبار اهریمنان عالم کیهان به سعادت اصلی خویش رسیده و بنی آدم بر تخت نیکبختی خواهند نشست.»

و در کتاب «جاماسب نامه» آمده است که:«مردی بیرون آید از زمین تازیان از فرزندان هاشم مردی بزرگ سر و بزرگ تن و بزرگ ساق و بر دین جدّ خویش بُوَد. با سپاه بسیار و روی به ایران نهد و آبادانی کند وزمین پر داد کند...»

و در جای دیگر آمده است:«سوشیانس(نجات دهنده بزرگ) دین را به جهان رواج دهد. فقر و تنگدستی را ریشه کن سازد. ایزدان را از دست اهریمن نجات داده. مردم جهان را هم فکر و هم گفتار و هم کردار گرداند.»

۲-منابع هندی: در کتاب «دید» که نزد هندیان از کتب آسمانی است می گوید:«پس از خرابی دنیا پادشاهی در آخرالزمان پیدا شود که پیشوای خلایق باشد و نام او «منصور» باشد (همان گونه که در برخی روایات اشاره شده) و تمام عالم را بگیرد و به دین خود آورد و همه کس را از مومن وکافر بشناسد و هر چه از خدا خواهد بر آید.»

۳-انجیل: «کمرهای خویش را بسته چراغ های خود را افروخته بدارید و شما مانند کسانی باشید که انتظار آقایشان را می کشند که چه وقت از عروسی مراجعت می کند تا هر وقت که آید و در را بکوبد بی درنگ برای او باز کنند خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید ایشان را بیدار یابد... پس شما نیز مستعد باشید زیرا در ساعتی که گمان نمی برید بسر انسان می آید.»

۴-تورات: «و نهالی از تنه ی «یسّی» بیرون آمده و شاخه ای از ریشه هایش خواهد شکفت و روح خدا بر او قرار خواهد گرفت...مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهد کرد...گرگ با برّه سکونت خواهد کرد و پلنگ با بزغاله و گوساله و شیر و پرواری با هم. و طفل کوچک آن ها را خواهد راند... و در تمامی کوه مقدس من ضرری نخواهند کرد. زیرا که جهان از معرفت خدا پر خواهد شد.»

۵-زبور: «شریران منقطع خواهند شد و اما منتظران خداوند وارث زمین خواهند شد. هان بعد از اندک زمانی شریر نخواهد بود. در مکانش تامّل خواهی کرد و نخواهی بود. و اما حلیمان وارث زمین خواهند شد... و میراث آن ها خواهد بود تا ابدالآباد.»

مهدویت

 بسم الله الرّحمن الرّحیم                اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد وعجّل فرجهم

سلام بر مولایمان مهدی و سلام بر تمامی عاشقان بی قرار حضرت مهدی موعود (ارواحنا له الفداء). عید سعید فطر را به همه شما تبریک عرض می کنم. ان شاء الله از امروز مطالب و بحث های وبلاگ عمدتا در مورد حضرت مهدی (علیه السلام) خواهد بود. این بحث ها از کتاب یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته آقای علیرضا رجالی تهرانی برداشته شده است. ما را در این بحث ها همراهی کنید.

اولین مطلب این که منظور از مهدویت چیست و از چه زمانی آغاز شده است؟ 

اعتقاد به مهدی موعود (علیه السلام) مساله ای است که در تمامی ادیان و مذاهب مختلف اعم از وثنیت - کلیمیت - مسیحیت - مجوسیت - اسلام وغیره مطرح بوده و هست. بدین معنی که در آخرالزمان مصلحی ظهور خواهد کرد و به جنایت ها و خیانت ها و تبعیض های بشر خاتمه خواهد داد. 

آری اعتقاد به مهدی نه تنها یک باور اسلامی است که عنوانی می باشد برای خواسته ها و آرزوهای همه ی انسان های دردمند و ستمدیده با کیش و مذاهب گوناگون. و همچنین بازده الهام فطری مردم است و با همه اختلاف هایی که در عقیده ومذهب دارند دریافته اند که برای انسانیت در روی زمین روز موعودی و انسان موعدی خواهد بود که باظهورش هدف نهایی مذاهب الهی تحقق یافته و مسیر آن به دنبال رنجی بسیار همواری و استواری لازم را می یابد. بنابراین مسئله ی مهدویت با سابقه ای دیرینه ریشه در مذهب دارد.

اگرچه غیر از قرآن مجید تمامی کتاب های آسمانی دیگر دستخوش تحریف شده اند لیکن با این وجود جملاتی از دستبرد دیگران مصون مانده است که در آن ها از آمدن مهدی موعود و مصلح جهانی گفتگو شده است و چون این مطلب به صورت پیشگویی و مربوط به آینده است و مضامین آن در قرآن و روایات متواتر وارد شده است از این رهگذر مسلم می شود که این عبارت ها از منطق وحی سرچشمه گرفته و از دستبرد انسان ها در طول تاریخ در امان مانده است.

از جمله روایات متواتری که به ظهور مهدی موعود وعده داده حدیث معروف نبوی است که فرمود:«اگر از عمر دنیا یک روز باقی نمانده باشد خداوند آن روز را طولانی کند تا مردی از امت و خاندان من که نامش نام من است ظاهر شود و زمین را از عدل و داد پر کند چنان که از ظلم وستم پر شده باشد.» (الفصول المهمّه- ابن صباغ مالکی -ص294) 

ان شا الله در مطلب بعد به نشانه های وجود مهدویت در مذاهب و کتب آسمانی دیگر و بیان آن ها خواهیم پرداخت. اللّهم عجّل لولیک الفرج. التماس دعا

وقتی بیایی...

اَیْنَ الْمُتَخَیِّرُ لِاعادَهِ المِلَّه وَ الشَّریعَه - اَیْنَ المُوَمِّلُ لِاحیاءِ الکِتابِ وَ حُدودهِ 

 

دنیا بهاران می شود وقتی بیایی

                                          دل نورباران می شود وقتی بیایی

چشم انتظارت هر کجا بنشسته محزون

                                    خوشحال و خندان میشود وقتی بیایی

هر دردمندی هر کجا باشد گرفتار

                                     بی وقفه درمان می شود وقتی بیایی

تلخ است این دوران ولی چون قند شیرین

                                          بر کام یاران می شود وقتی بیایی

کاخ ستمگران و خودکامگان عالَم

                                          از پایه ویران می شود وقتی بیایی

عمر پر از مکر و فریب و نحس شیطان

                                         دیگر به پایان می رسد وقتی بیایی

قسمتی از وصیت نامه ی شهید باغانی که خیلی زیبا نوشته شده است

بسم الله الرّحمن الرّحیم               الّلهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم 

امروز قسمتی از وصیتنامه ی یک شهید که بسیار زیبا نوشته شده و قسمت آخر آن «و اما شهادت چیست؟» هم خیلی زیباست را برای عاشقان مهدی (علیه السلام) گذاشته ام. اگر تا حالا ندیده اید حتما بخوانید حیف است مانند خیلی ازگنج ها این را هم از دست بدهیم.  

اینجانب ناصرالدین باغانی بنده ی حقیر درگاه خداوندی ام. چند جمله ای را به رسم وصیت می نگارم. سخنم را درباره ی عشق آغاز می کنم. ما را به جرم عشق مواخذه می کنند. گویا نمی دانند که عشق گناه ما نیست. اما کدام عشق؟ خداوندا! معبودا! عاشقا! مرا که آفریدی عشق پستان مادر را به من یاد دادی اما بزرگتر شدم و دیگر عشق اولیه مرا ارضا نمی کرد. پس عشق به پدر و مادر را به من ودیعت نهادی. مدتی گذشت دیگر عشق را آموخته بودم اما به چه چیز عشق ورزیدن را؟ نه! به دنیا عشق ورزیدم. به مال و منال دنیا عشق ورزیدم. به مدرسه عشق ورزیدم. به دانشگاه عشق ورزیدم. اما همه ی این ها بعد از مدتی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد یعنی عشق به تو. یعنی فهمیدم که «لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنون» فهمیدم وقتی شرایط عوض شود «یَفِرُّ الْمَرءُ مِن اخیهِ وَ اُمِّهِ وَ اَبیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ» ... پس به عشق تو دل بستم. بعد از مدتی که با تو معاشقه کردم یکباره به خود آمدم و دیدم که من کوچکتر از آنم که عاشق تو شوم و تو بزرگتر از آنی که معشوق من قرار بگیری. فهمیدم که در این مدت که فکر می کردم عاشق تو هستم اشتباه می کردم. این تو بودی که عاشق من بوده ای ومرا می کِشاندی. آری تو عاشق من بودی و هر شب مرا بیدار می کردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوقت می نشستی. اما من بدبخت ناز می کردم و شب خلوت را از دست می دادم و می خوابیدم. اما تو دست برنداشتی و این قدر به این کار ادامه دادی تا بالاخره گریز پای مرا به چنگ آوردی و من فکر می کردم که با پای خود  آمده ام! وه چه خیال باطلی!!! 

اما شهادت چیست؟ 

شهادت خلوت عاشق و معشوق است. شهادت تفسیر بردار نیست. ای آنان که در زندان تن اسیرید به تفسیر شهادت نیندیشید که از درک قصه ی شهادت عاجزید. فقط شهید می تواند شهادت را درک کند. شهید کسی نیست که ناگهان در خون بغلتد و نام شهید را بر خود بگیرد. شهید در آن دنیا قبل از این که در خون بتپد شهید است. و شما همچنان که شهیدان را در این دنیا نمی توانید بشناسید و بفهمید بعد از وصلشان نیز هرگز نمی توانید درکشان کنید. شهید را شهید درک می کند. اگر شهید باشید شهید را می شناسید وگرنه آیینه ی زنگار گرفته چیزی را منعکس نمی کند که نمی کند. 

برخیزید و... 

فکری به حال خود کنید...