شیعیان

تقدیم به شیعیان امیرالمومنین (علیه السلام)

شیعیان

تقدیم به شیعیان امیرالمومنین (علیه السلام)

انتظار؟

بسم الله الرّحمن الرّحیم             الّلهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم 

حضرت جوادالائمه (علیه السلام) می فرمایند: 

«انّ القائم منّا هو المهدیّ الّذی یجب ان ینتظر فی غیبته»  

«همانا قیام کننده ی از ما (اهل بیت) همان مهدی است که انتظارش در (زمان) غیبتش واجب است.»            کمال الدین-جلد۲-ص۳۷۷-باب۳۶-ح۱

از کلام امام محمدتقی الجواد (علیه السلام) گرفته می شود که دینداری و بندگی خداوند بدون انتظار ظهور معنی ندارد و هرکس به دنبال دینداری می گردد باید از این واجب غافل نگردد.

کلمه ی انتظار امری نیست که اختیاری باشد و باید مقدماتی برای آن فراهم شود و اگر مقدمات فراهم شود انتظار (قهرا) حاصل خواهد شد. بنابراین مقدمات انتظار در اینجا در چهار عامل خلاصه می گردد: 

-اول:یقین داشتن به وقوع چیزی. یعنی اگر انسان به وقوع چیزی یقین داشته باشد خود به خود انتظار در آن فرد ایجاد می شود. 

-دوم:نزدیک دانستن وقوع آن چیز. ممکن است انسان واقع شدن چیزی را با قطع و یقین بداند ولی وقوع آن را در آینده ای دور ببیند. در این صورت حالت انتظار برای آن واقعه ضعیف است و هر قدر وقوع آن را نزدیک تر ببیند انتظارش در مورد آن بیشتر خواهد بود.

-سوم:دوست داشتن آن وضعیتی که به وقوع آن علم دارد. انسان هر اندازه چیزی را که خبر از وقوعش داده اند بیشتر دوست بدارد حالت انتظارش نسبت به آن شدیدتر می شود.

-چهارم:دوست داشتن کسی که خبر از آمدنش می دهند. اگر انسان به آمدن کسی یقین داشته باشد هر قدر او را بیشتر دوست بدارد آمدنش را بیشتر انتظار می کشد.

اگر این چهار عامل در کسی محقق شود خود به خود «قطعا و قهرا» منتظر خواهد بود و دیگر لازم نیست به او گفته شود «منتظر باش!» چون او واقعا منتظر است. 

در مورد انتظار حضرت مهدی (علیه السلام) هم مطلب از این قرار است: 

اول یقین به ظهور حضرت. 

دوم نزدیک دانستن امر ظهور ممکن است فردی به اصل ظهور حضرت یقین داشته باشد ولی وقوع آن را در آینده ای دور ببیند در این صورت انتظارش سست و ضعیف می شود. معصومین (علیهم السلام) نیز به همین امر اشاره کرده اند که در دعای عهد می خوانیم: «انّهم یرونه بعیدا و نراه قریبا» «آن ها (کافران و ناباوران) ظهور امام را دور می بینند اما ما آن را نزدیک می بینیم.» 

سوم دوست داشتن ظهور امام (عجل الله تعالی فرجه)

چهارم دوست داشتن خود امام عصر (عج): هر کس محبت و علاقه اش به امام زمان بیشتر باشد ظهور ایشان را بیشتر دوست می دارد.

ان شاء الله خداوند ما را از یاران و منتظران واقعی مولا قرار دهد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

(برگرفته از کتاب سلوک منتظران دکتر سید محمد بنی هاشمی)

گوشه ای از اخلاق عظیم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)

بسم الله الرّحمن الرّحیم                الّلهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم

پیامبر اکرم (صلّ الله علیه و آله): همانا برای تکمیل و اتمام مکارم اخلاق مبعوث شدم.

یکی از نشانه های بارز تواضع وخوی نیکوی حضرت پیامبر (ص) این بود که به هر که می رسید پیشقدم در سلام کردن بر او بود.سلام که خود تحیت اسلامی است و پیامبر (ص) آن را به ما یاد داده است خود بیش و پیش از همه بدان عمل می کرد. 

هرگاه پیامبر اعظم (صل الله علیه و آله) می خواست به مجلس وارد شود و با مردم برخورد کند در آینه می نگریست و موهای خود را شانه می زد. لباس تمیز و مرتب می پوشید و محاسن مبارک را شانه می زد و پیوسته بوی خوش از حضرت به مشام می رسید. 

در هنگام سخن گفتن به افراد یکسان نگاه می کرد. آرام و آهسته سخن می گفت و هیچ گاه فریاد نمی زد و صدا را بلند نمی کرد. مجلس آن حضرت از چنان آرامشی برخوردار بود که عین ادب و تواضع است و کسی در مجلس ایشان بلند سخن نمی گفت. 

اگر سه روز می گذشت و دوست یا برادر دینی خود را نمی دید از او سوال می کرد. اگر به مسافرت رفته بود برایش دعا می کرد و اگر در شهر بود حتما از احوالش تفقّد می نمود و به زیارتش می رفت و اگر بیمار بود به عیادتش می شتافت. 

...او هرگز در این واژه ها نمی گنجد و فراتر از آن است. انسان کاملی که تمام افلاک و موجودات را خداوندمتعال به خاطر او آفرید و اگر نبود هیچ چیز نبود.«لو لاک لما خلقت الافلاک» و الّا انسانی که تا عرش خدایی بالا رفت و به جایی رسید که جبرئیل آن ملک مقرّب و واسطه ی وحی الهی هرگز بدان جا نرسید و با صراحت به او عرض کرد: اگر یک مو بالاتر روم به نور تجلی بسوزد پرم. ولی رسول خدا (ص) رفت و به جایی رفت که نه در خرد آید و نه بر روی ورق نگاشته شود و نه حتی در وهم و خیال! 

اوست کسی که خدایش درباره اش فرمود: «و انّک لَعَلی خُلُقٍ عظیم»

درود خدا بر پیامبر و خاندانش باد.  

 

به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد 

                                                       تو را در این سخن انکار کار ما نرسد 

اگر چه حسن فروشان به جلوه آمدند 

                                                کس به حسن ملاحت به یار ما نرسد 

هزار نقد به بازار کائنات آرند 

                                    یکی به سکه صاحب عیار ما نرسد

زینب و ما ادریک ما زینب

آنکه با عشق حسینی گشته همدم زینب است

                                                           آنکه با سر شهادت بوده محرم زینب است

آنکه اندر مجلس گردنکشان قد کرد علم

                                              چون حسین بر دشمنان یکدم نشد خم زینب است

دامن شیر خدا بین شیرزن می پرورد 

                                              در شهامت برتر از سارا و مریم زینب است 

منزوی هرگز مزن بیهوده لاف عاشقی 

                                             این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است 

                                                                                       (مرحوم استاد منزوی) 

پرچمت گر سرنگون شد من نگه می دارمش 

                                           غم مخور بعد از تو پشتیبان پرچم زینب است

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): حبّ علیاّ ایمان و بغضه کفر 

پیامبر خدا می فرمایند:دوستی علی ایمان و دشمنی با او کفر است

بحارالانوار - جلد۳۹ - ص۱۹۳ - باب۹۱

نام های قرآن

بعضی از دانشمندان بیش از ۹۰ نام برای قرآن ذکر کرده اند. سیوطی به نقل از کتاب «البرهان» زرکشی می نویسد «قاضی ۵۵ نام برای قرآن ذکر کرده است که عبارت اند از: 

کتاب - مبین - قرآن - کریم - نور - هدی - رحمه - فرقان - شفا - موعظه - ذکر - مبارک - رفوعه - علی - حکمه - حکیم - حبل - مطّره - صراط - مستقیم - قیّم - قول - فصل - نبا - الحسن - الحدیث - مثانی - متشابه - تنزیل - روح - وحی - عربی - بصائر - صحف - بیان - علم - حق - مکرمه - هادی - عُجب - تذکره - عروه الوثقی - صدق - عدل - امر - منادی - بشری - مجید - زیور - بشیر - نذیر - عزیز - قصص - کلام - مهیم

جلای دل ها

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرموده اند:

بدرستی که دل ها زنگ می گیرد آنچنان که آهن زنگ می گیرد. عرض شد یا رسول الله جلای آن با چیست؟ فرمودند:تلاوت قرآن و یاد کردن مرگ

 

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند:

اگر می خواهید همچون سعادتمندان زندگی کنید و چون شهیدان از دنیا بروید و در روز حسرت نجات یابید و در روز گرمای سخت سایبان داشته باشید و در روز گمراهی به راه راست روید قرآن بخوانید که کلام خداست و... وباعث سنگینی ترازوی اعمال می شود.

ناپلئون هم جایگاه قرآن را فهمید!

ناپلئون بناپارت سردار مشهور و امپراتور مغرور فرانسوی نامی آشنا در میان فاتحان نامدار تاریخ است. بناپارت ترقی سیاسی خویش را در ارتش فرانسه آغاز کرد وی در هیات یک افسر عالی رتبه فرانسه به مصر لشکر کشید و با در هم شکستن قوای عثمانی برای مدتی این کشور را اشغال کرد. 

اقامت ناپلئون در مصر دیری نپایید. وی علاوه بر افسران نظامی یک قشون خاورشناس و مستشرق نیز همراه خود داشت تا مردم مسلمان مصر را برای پذیرش تمدن(!) تربیت کند. 

ناپلئون در هنگام اقامت خویش در مصر از برخی بناها و مراکز دیدنی مصر از جمله یکی از کتابخانه های مهم آن دیدن کرد. ناپلئون هنگام بازدید از این کتابخانه با اشاره به یکی از کتاب ها از مترجم خواست کتاب را از قفسه بیرون آورد و قسمتی از آن را برای او بخواند و ترجمه کند.مترجم کتاب را بیرون آورد. اتفاقا «قرآن» بود. آیاتی چند برای ناپلئون خواند و ترجمه نمود. مطالب کتاب توجه ناپلئون را به خود جلب کرد که پرسید این چه کتابی است؟ 

ناپلئون خواست تا چند سطر دیگر از قرآن را برای او بخوانند و این درخواست او چند بار تکرار شد. 

آنگاه ناپلئون این سخن مهم و قابل توجه را بر زبان راندکه: 

«وای به حال ما اگر مسلمانان این کتاب را بخوانند و بدان عمل کنند! و وای به حال مسلمانان اگر ما میان آن ها واین کتاب جدایی بیندازیم.»